16ماهگی
اتلیه
روزانه
کلی نوشتم همش پرید بالاخره بعد مدتها تونستم از دست این ارور های نی نی وبلاگ تو وبلاگت چیزی بنویسم این روزها یه لنگه از صندل های من رو میپوشی وتو خونه راه میری گاهی سعی میکنی هر دو تاش رو بپوشی ولی چون بزرگن واست نمیتونی با جفتش راه بری منصرف میشی یکیش رو در میاری به بازی میگی : زی خیلی صحبت میکنی اما من نمیفهمم ، امروز دستگیره ریلی پرده اتاقمون که نصب دیوار بود رو از جا کندی،هنوزم نمیدونم چجوری زورت رسیده! اگه سهوا" چیزی رو بزارم جایی که در دسترس تو باشه در هزارم ثانیه خودت رو بهش میرسونی نون هایی رو که میپزم خیلی دوست داری وخیلی بانمک میخوریشون صبح ها وقتی بیدار میشی تا من صبحونه رو اماده کنم یه ک...
نویسنده :
مامان مونا
15:02